چگونه از تو بگویم ........

love چگونه از تو بگویم ........


همیشه از تو نوشتن برای من سخت است

که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!

چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت

که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند

به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم

در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید

که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان سهیل

همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»

بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است

.
.
.
ما دوتا ماهی بودیم

توی دریای کبود
خالی از اشکای شور
از غم بود و نبود
پولکامون رنگارنگ
روزامون خوب و قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قله سنگ
خندمون موجارو تا ابرا می برد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورای ماهی گیرا پر نمی شد
عاشقی تو دریا تنها نمی شد
خوابامون مثل صدف
پر مروارید نور
خود شدیم قصه ی ما
توی دریاهای دور
همیشه تک می زدیم
به حبابای درشت
تا که مرغ ماهی خوار
اومد و جفتمو کشت
دلش آتیش بگیره
دل اون خونه خراب
دیگه نوبت منه
سایش افتاده رو آب
بعد ما نوبت جفتای دیگس
روز مرگ زشت دلهای دیگس
ای خدا کاری بکن یادش نره
که یه ماهی این پایین منتظره
نمی خوام تنها باشم
ماهی دریا باشم
دوست دارم که بعد از این
توی قصه ها باشم!
.
.
.سیمای تو را ماه ندارد . . . که ندارد


ژرفای تو را چاه ندارد . . . که ندارد


در حسرت دیدار تو ای برگ شقایق


دل، طاقت یک آه ندارد . . . که ندارد


من گوشه ی چشمت به دو عالم نفروشم


این نازِ ِ نگه، شاه ندارد . . . که ندارد


معشوقه ی من پاک تر از قطره ی باران


و اللهِ که بدخواه ندارد . . . که ندارد


عمری است که سرگشته ی صحرای کویرم


این جاده به تو راه ندارد . . . که ندارد
.
.
.
نمی دونم عشقی که داشتیم هنوزم یادته؟
گل هایی که دادم بهت عزیزم کنارته؟
یادته به من می گفتی همیشه کنارتم؟
هرجای دنیا که باشی همیشه به یادتم
خیلی سخته فراموشت کنم
این دل و بی سر و سامونش کنم
نمی تونم از تو ساده بگذرم
این دل و پیر و زمین گیرش کنم

اون نامه هایی که دادم هنوزم تو دستته
بعد قهر و آشتی هامون خنده هامون یادته
یادته به من می گفتی نمیشه بی تو سر کنم
خودم و آتیش می زنم یک روز ازت گذر کنم
خیلی سخته فراموشت کنم
این دل و بی سر و سامونش کنم
نمی تونم از تو ساده بگذرم
این دل و پیر و زمین گیرش کنم
.
.
.
ی رفیق هم دل و هم کیش من
ای فراقت مایه ی تشویش من
دیگر ای هم طالع همریش من
نیستی در پشت یا در پیش من
در صف نان و پیاز و باقلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
گر چه بر خاک لحد سر می نهی
شکر حق کن کز گرانی می رهی
با دلی پر غصه و دست تهی
نیستی مجبور تا دیگر دهی
ده تو من از بهر یک پپسی کولا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
بار هجران تو پشتم را شکست
حیف کاخر مردی و رفتی زدست
ای فقیر بینوای حق پرست
کاش بودی زنده تا بینی که هست
ذرت بو داده همسنگ طلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
ظاهراً رخسار خندان داشتی
باطناً نه گوشت، نه نان داشتی
تو طلبکار فراوان داشتی
وز همه این راز پنهان داشتی
چونکه مُردی گشت رازت برملا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
ای که با قرض فراوان مرده ای
نسیه از هر کاسبی آورده ای
لیک آخر مالشان را خورده ای
داده جان، لیک جان در برده ای
از جفای عده ای ظالم بلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
رفتی و گردید ای نیکو سرشت
بسترت از خاک و بالشتت ز خشت
ای رهیده از غم هر خوب و زشت
در جهنم رفته ای یا در بهشت
با علم بنشسته ای یا با علا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
ای که مرگت نعمتی جان پرور است
جایت آنجا پای حوض کوثر است
یا به دوزخ یا به جای دیگر است
هر کجا باشی از اینجا بهتر است
چون نداری غصه ی قحط و غلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
حیف دیگر نیستی در این دیار
تا ز قطع برق مانی در فشار
تا که افتد پنکه و کولر زکار
در هوای آتشین و شعله بار
چون هوای ظهر دشت کربلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
پاکی و بهداشت از ما کرده قهر
سوسک، عقرب، موش، خرکاکی به شهر
بهر ما آرند بیماری و زهر
از عفونت گاهگاهی آب نهر
می شود یا آور بیت الخلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
من هم آخر سی چهل سال دگر
می کنم سو تو در آنجا سفر
تا برایت آرم از اینجا خبر
کاین درخت آورده قدری بار و بر
وین بنا جسته است قدری اعتلا
خوب در رفتی از اینجا ناقلا
 

 


پیتوک

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : 11 / 2برچسب:, | | نویسنده : بهنام |
  • کد موزیک
  • فایاکس
  • تجسم عــشق